گویی سالهاست...

این مدت سرم شلوغ بوده خیلی!!!!!دیگه دارم به آخر کتابهایی می رسم که از نمایشگاه کتاب خریدم.۷۰ تا کتاب برای یه ماه و نیم دیوونگیه نه؟از بچگی جنون خوندن داشتم.یادمه کلاس سوم دبستان تمام تابستونو قایمکی کتاب برباد رفته رو خوندم اونم تو کمد رختخواب ها.تمام این مدت هم کماکان می خوندم.فقط متاسفانه تو این شهر داغ جنوبی هیچ شهر کتابی نیست.من هم هر وقت میرم اهواز یا شیراز نصف چمدونو میکنم کتاب.حالا خیلی وقت گذشته از روزای پنهونی کتاب خوندن .دیگه رسیدم به روزای کتاب های پنهونی رو خوندن.هنوز دلتنگم مثل همون روزای سوم دبستان.چرا هنوز دلم می خواد دنیا مثل تو کتاب ها باشه؟یعنی هنوز بزرگ نشدم؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد